Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش مبلغ به نقل از مهر – تاریخ به عنوان یکی از ابعاد و مظاهر فرهنگ و تمدن حائز اهمیت است، زیرا شناخت و دریافت گونه‌های مختلف هر فرهنگ و تمدنی بدون دسترسی به تاریخ انواع هنرها و دانش‌هایی که در تمدن ظهور کرده یا تکامل یافته ممکن نخواهد بود. اسلام هم که دینی کامل و غنی و دارای فرهنگ و تمدن عالی است توجّه بسیاری به تاریخ و تاریخ نگاری دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

با یک نگاه کلی به آیات قرآن و کلام بزرگان دین می‌توان به اهمیت تاریخ پی برد. طوری که یک سوم آیات قرآن در مورد سرگذشت امت‌های گذشته است که خداوند به منظور عبرت گیری انسان‌ها این قصه‌ها را بیان فرموده است. منشأ اصلی و حقیقی تاریخ‌نگاری اسلامی و نیرومندترین عامل الهام بخش مورخان برای پژوهش و تدوین تاریخ، دین اسلام بود که از شعور نیرومند تاریخی برخوردار است.

اشارات قرآن به وقایع و حوادث تاریخی حاکی از نگرش تاریخی به حوادث گذشته و بیانگر غایت تاریخ از دیدگاه قرآن و حاوی درس‌های مهم تاریخ و تجارب تاریخی است. «به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتاب‌هایی‏] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می‌آورند رهنمود و رحمتی است.»تاریخ از دیدگاه بزرگان دین و مورخان اسلامی بهترین راهنمای انسان برای آگاهی از احوال نیکان، محرّک کسب فضائل و طرد رذائل و مشوق زهد از طریق تجربه پذیری از دگرگونی‌های روزگار و حصول نیرویی برای تمییز درست از نادرست و تحلیل و نقد و پیش بینی حوادث از طریق مقایسه آنها است. آن چه پیش‌رو دارید گزیده‌ای از سخنان آیت‌الله مصباح‌یزدی است که در تاریخ ۲۵/‏۰۹/‏۱۳۹۴ پیرامون تحلیلی روان‌شناختی از تحولات صدر اسلام ایراد کرده‌اند:

دلبستگی به دنیا؛ ریشه همه انحرافات

مقام معظم رهبری سال‌ها قبل سؤالی را مطرح کردند مبنی بر این که چگونه مردم مسلمانی که با سختی و گرفتاری تن به اسلام دادند و ایمان آوردند و تحت شکنجه‌های بسیار واقع شدند، بعد از رحلت پیغمبر اکرم آرام آرام مسیر را تغییر دادند و با جامعه مورد نظر پیامبر زاویه پیدا کردند تا آنجا که نهایتاً کار به واقعه کربلا انجامید؟ این مسئله ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن تاریخی است که اصلاً جریان چه بود؛ چگونه این قضایای تاریخی اتفاق افتاد؛ از کجا سرچشمه گرفت، و چه تحولاتی پیدا کرد تا به این داستان منتهی شد. البته پس از آن‌که این قضیه از نظر تاریخی کاملاً روشن شد، نوبت به تحلیل تاریخ می‌رسد که عواملش چه بود؛ چه چیزهایی عامل اصلی و چه چیزهایی عامل کمکی بود، و چه شرایطی فراهم شد که کار به این‌جا انجامید؟ این کار مورخین است که بر تاریخ و منابع تاریخی تسلط دارند و بنده قصد ندارم در این‌جا بعد تاریخی را مطرح کنم. بُعد دیگر این مسئله بُعد کلامی آن است که این جریانات چه اندازه با عقاید اسلامی وفق یا تضاد دارد؛ فرقه‌های مختلف مسلمانان درباره این مسئله چه نظرهایی دارند، و کدام درست و کدام باطل است؟ این مسائل هم با شیوه بحث کلامی با متدولوژی خاص خودش بررسی می‌شود که متکلمان و بزرگان ما بیش از هزار سال روی آن کار کرده‌اند و با سلیقه‌ها و تحقیقات مختلفی که داشته‌اند بخش‌های مختلفش را بررسی کرده‌اند، و فکر نمی‌کنم چیز دیگری برای تحقیق به‌جا گذاشته باشند. البته کار انسانی هیچ‌گاه به نقطه آخر نمی‌رسد، ولی الحمدلله به قدر کافی و حتی بیش از حد کافی در این زمینه‌ها کار شده است و بخش‌هایی از آن‌ها هم به عنوان مطالب درسی در حوزه‌ها تدریس می‌شود. نمونه‌هایی از آن‌ها کتاب الغدیر و عبقات است که کسانی عاشقانه عمری را صرف کردند؛ رنج مسافرت‌ها به جان خریدند، و خون‌دل‌ها خوردند و به خوبی از عهده آن برآمدند.

اهمیت و ضرورت بحث

بُعد دیگر این مسأله به اصطلاح امروزی‌ها جنبه علمی و تحلیلی دارد، که بعضی از آن‌ها بیشتر آهنگ روانشناختی و بعضی دیگر آهنگ جامعه‌شناختی دارد، و شامل مسائلی از این‌دست می‌شود که این رفتار به عنوان یک عمل انسانی چگونه شکل می‌گیرد؟ چگونه می‌شود که کسانی در زمانی تا پای جان برای اسلام بایستند، در جنگ‌ها شرکت کنند و زخم بردارند و روز دیگری به نحوی عمل کنند که نهایتاً به ضرر اسلام تمام شود؛ این کار از نظر روانشناسی چگونه تحلیل می‌شود؟ این پدیده تاریخی چگونه به عنوان یک پدیده اجتماعی برای یک قوم یا گروه شکل گرفت و چه عواملی داشت؟ اگر انسان عوامل آن را بفهمد، می‌تواند موارد مشابه آن را نیز تفسیر کند و از آن برای خودش عبرت بگیرد. این‌گونه بحث‌های تحلیلی است که می‌تواند عبرت‌آموز باشد و از نظر تأثیری که می‌تواند در فکر و رفتار ما بگذارد، خیلی اهمیت دارد.

این روشی است که قرآن کریم فراوان به کار گرفته و بخشی از تعالیم خودش را براساس همین روش آموزش داده است. همان‌گونه که ملاحظه می‌فرمایید بخش عظیمی از آیات قرآن داستان گذشتگان است، با این‌که قرآن کتاب تاریخ نیست. نقل این داستان‌ها برای این است که دیگران از آن عبرت بگیرند و رفتار خودشان را تصحیح کنند که مثل بعضی از گذشتگان در چاله‌ای نیفتند که نتوانند از آن بیرون بیایند و نه تنها به خودشان بلکه به میلیاردها انسان در طول تاریخ ضرر بزنند. فرض کنید درباره داستان کربلا بحث بشود که چه عواملی در آن مؤثر بود، از کجا ناشی شد، چه قشری بیشتر مؤثر بودند و چه انگیزه‌هایی داشتند. به‌خصوص در جاهایی که تحولی سریع در افرادی پیدا شد و دیروز در یک جبهه بودند و امروز رفتارشان عوض شده. چگونه می‌شود که انسان ده سال، بیست سال راهی را رفته است، سپس یک شبه یا کمتر از یک شب تغییر مسیر می‌دهد؟ چه عاملی باعث این تحول می‌شود؟ حال خواه از راه غلط به راه صحیح تغییر مسیر بدهد و یا برعکس، از راه صحیح به راه غلط برود. دانستن این مطالب خیلی مهم است و همان فایده‌ای را دارد که ذکر داستان‌های تاریخی در قرآن دارد. چرا در قرآن این همه داستان بنی‌اسرائیل تکرار شده است؟ داستان کسانی که چند هزار سال پیشتر زندگی می‌کردند به ما چه ربطی دارد؟ خود قرآن فرموده که ما این‌ها را می‌گوئیم تا شما عبرت بگیرید، تا شما درس بگیرید که چگونه باید رفتار کنید و رفتارتان چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد. اگر ما این داستان‌ها را از این زاویه مطالعه کنیم و عوامل و پیامدهای آن‌ها را در نظر بگیریم، به این فکر فرو می‌رویم که نکند یک روز ما هم به همین مشکلات مبتلا شویم! آن‌ها هم انسان‌هایی مثل ما بودند، به‌خصوص که مدت‌ها پای منبر پیغمبر و امیرمؤمنان صلوات‌الله‌علیهما بودند، و حتی برخی از آن‌ها در جنگ‌ها در رکاب حضرت علی علیه‌السلام شرکت کرده بودند. چه می‌شود که این آدم عوض می‌شود؟ اگر چنین تحولی را در هزارها انسان ببینیم، آیا یک هزارم یا یک میلیونیم احتمال نمی‌دهیم که شاید ما هم به چنین مشکلی مبتلا شویم؟ شاید روزی حادثه‌ای پیش بیاید و من چنین مسئولیتی داشته باشم و به همین مشکل مبتلا شوم؟!

به نظر من اگر از این زاویه روی این مسائل تاریخی کار کنیم، در عین حال که پاسخی به سؤالی است که مقام معظم رهبری مطرح فرمودند، برای خود ما هم فایده علمی و عملی دارد؛ هم وظیفه خودمان را در مسائل اجتماعی بهتر می‌شناسیم و به پیامدهای کارهایمان توجه پیدا می‌کنیم، و هم موجب می‌شود که سهل‌انگاری نکنیم و بعضی مسائل را دست‌کم نگیریم.

این بحث با شیوه‌های مختلفی صورت می‌گیرد. ما که معتقد به مبانی دینی هستیم می‌توانیم از شیوه‌های دیگری غیر از مباحث علمی و تجربی نیز استفاده کنیم. چه‌بسا داستان‌های قرآن برای ما آموزنده باشد و بررسی آن‌ها سرنخ‌هایی را به دست ما بدهد که اگر آن‌ها را دنبال کنیم بسیاری از مسائل برای ما حل شود. همین طور بخش مهمی از روایات در تبیین، تفسیر و تحلیل این جریانات و هم‌چنین عبرت‌های آن‌هاست که برای ما بسیار راه‌گشاست. به نظرم رسید ما بحث‌مان را از نهج‌البلاغه شروع کنیم و کلمات امیرمؤمنان علیه‌السلام را درباره تحلیل این تحولات مرور کنیم.

خطبه شقشقیه و تحلیل تحولات خلافت

اگر از ابتدای نهج‌البلاغه شروع کنیم در خطبه سوم با خطبه شقشقیه روبه‌رو می‌شویم که مطالب بسیار مهمی در این زمینه در آن وجود دارد. همان‌گونه که می‌دانید حضرت در بخش عمده‌ای از این خطبه در عباراتی کوتاه، زیبا و نافذ، در عین حالی که کاملاً پیداست که مصالح جامعه اسلامی را به خوبی مورد نظر قرار داده‌اند به تحلیل تحولات خلافت می‌پردازند. همانند تفسیر هر حادثه‌ای دیگر، بدون این‌که سبّ، لعن یا توهینی به کسی بشود، به بیان این مطلب می‌پردازند که این کار اشتباه بود و این ضررها را داشت، به صورتی که اگر کسی واقعاً بخواهد حقیقت را بفهمد از این بیانات نگران نمی‌شود. به همین دلیل، برخی از اهل سنت همین خطبه را همانند سایر خطبه‌های امام شرح کرده‌اند و هیچ احساس نگرانی نیز نکرده‌اند. به هر حال حضرت حقایق را به‌گونه‌ای بیان کرده‌اند که اگر کسی بخواهد حقیقت را بفهمد، برایش روشن شود، اما معنای این کار سبّ، توهین و تحریک احساسات و تعصبات دیگران نیست که هم موجب افتراق مسلمین و جنگ داخلی و نهایتاً نابودی اسلام می‌شود، و هم شیوه محاوره معقول اقتضا نمی‌کند که انسان با فردی که مخالف نظرش است با تندی و عصبانیت و فحش و امثال آن مواجه شود.

شیوه‌های تعیین خلفا

بخش عمده این خطبه درباره اصل جریانی تاریخی است که چگونه مسئله خلافت شکل گرفت. حضرت اشاره می‌فرمایند که قبل از من سه تا خلیفه آمدند که هر کدام به شیوه‌ای تعیین شدند. خلیفه اول در حالی تعیین شد که امیرمؤمنان علیه‌السلام مشغول غسل دادن و تجهیز پیغمبر بودند. عده‌ای در سقیفه جمع شدند تا خلیفه را تعیین کنند. ابتدا بین مهاجرین و انصار بحث شد که چگونه باید خلیفه را تعیین کرد؛ که بعضی گفتند باید دو امیر یکی از مهاجرین و یکی از انصار داشته باشیم، و برخی مهاجرین را ترجیح می‌دادند و برخی انصار را، و بالاخره حرف مهاجرین به کرسی نشست؛ این شیوه درباره خلیفه اول بود.

نوبت به خلیفه دوم که رسید هیچ‌یک از این حرف‌ها در کار نبود، بلکه ملاک وصیت‌نامه‌ای بود که به انشای خلیفه اول و خط کسی که بعدها خلیفه سوم شد، نوشته شده بود. مورخان گفته‌اند که خلیفه اول هنگام انشای این وصیت از هوش رفت، و در واقع متن اصلی را خلیفه سوم به اراده خودش نوشت؛ اما بعد از این‌که به هوش آمد، پرسید چه نوشتی، و پس از آگاهی از مطالب آن با آن موافقت کرد! به هر حال تعیین شخصی بود. در همین‌جا یک اشاره ضمنی هست که اگر این راه، راه صحیحی است که خلیفه‌ای جانشین خودش را تعیین کند، چرا از همان ابتدا به خواسته پیامبر عمل نشد؟ پیغمبر اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله هفتاد روز قبل از وفات خویش، حضرت علی را تعیین کرده بود؛ پس چرا پس از وفات ایشان عده‌ای در سقیفه جمع شدند و درباره خلیفه بعد از پیامبر بحث کردند؟ اگر این‌کار خلیفه اول صحیح بود، به طریق اولی کار خود پیغمبرصلی‌الله‌علیه‌واله صحیح بود که جانشینش را تعیین کرد؛ ولی مسلمانان رأی‌شان این‌گونه قرار گرفت و به آن شکل عمل کردند!

نوبت به خلیفه سوم که رسید شیوه سومی به کار گرفته شد. خلیفه دوم شش نفر را به عنوان اعضای یک شورا تعیین کرد و شرایطی را گذاشت و آئین‌نامه‌ای برای اعضای شورا تنظیم کرد. امیرمؤمنان می‌فرماید: او چنین تصور کرد که من هم یکی از اعضای آن شورا هستم. در این شورا گفت‌وگوهایی شد و بالاخره به خلافت عثمان انجامید. حضرت در این خطبه اشاره‌ای به هر کدام از این شیوه‌ها می‌کنند و فی‌الجمله می‌فرمایند این‌ها هیچکدام راهی نبود که اسلام تعیین کرده باشد؛ بلکه هر کدام راهی به نظرشان رسید و آن طور عمل کردند. حضرت به‌طور ضمنی می‌فرماید که این راه‌ها درست نبود.

درباره انتخاب خلیفه اول می‌فرماید: لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابن‌ابی‌قحافة وَإِنَّهُ لَیعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی‏ مِنْهَا مَحَلُ‏ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی؛ خلیفه اول در حالی این مسئولیت را قبول کرد که می‌دانست موقعیت من نسبت به این مسئله همانند موقعیت قطب نسبت به آسیاب است. در آسیاب دو سنگ روی هم می‌چرخد و محوری دارد که این سنگ‌ها دور این محور باید بچرخند تا گندم بین آن خرد بشود. اگر این محور بشکند یا آن را در بیاورند، ولو این‌که سنگ‌ها حرکت بکند، پراکنده می‌شوند. سنگ روئین باید در جهت مشخصی روی سنگ زیرین بچرخد؛ وقتی محوری نباشد که آن را نگه‌دارد، به این طرف و آن طرف کشیده می‌شود و می‌افتد یا گندم‌هایی که زیر آن است پخش می‌شود. حضرت می‌فرماید خلیفه اول این مسئولیت را قبول کرد در حالی که می‌دانست من نسبت به مسئله خلافت به منزله محور هستم و اگر نباشم این آسیاب محصول درستی نخواهد داشت. هم‌چنین حضرت درباره خلافت خلیفه سوم با تشبیه گویایی از قدرت گرفتن و ریخت‌وپاش خویشاوندان او سخن می‌گوید، و می‌فرماید: آنها همانند گله شتری که در فصل بهار به گیاهانی که تازه روییده هجوم آورد و بخواهد شکم خودش را با آن‌ها سیر کند، بیت‌المال را صرف کردند. در تاریخ آمده است که واحد بذل و بخشش‌های وی صد هزار دینار بود! در زمانی که مردم با یک درهم و دو درهم معامله می‌کردند، خلیفه سوم به هر یک از سه دامادش چهارصد هزار دینار بخشش کرد، و در بخشش دیگری صدهزار دینار به مروان حَکَم بخشید. همه این‌ها باعث شد که بالاخره مردم طاقت نیاوردند و از هر طرف شوریدند. هر چه امیرالمومنین علیه‌السلام مردم را نصحیت کردند، پیغام فرستادند و گفتند کاری نکنید که سنت غلطی گذاشته شود و خلیفه‌کشی باب بشود، گوش ندادند و بالاخره مردم جمع شدند و آن‌چه مصلحت نبود (که همان سنت غلط خلیفه‌کشی بود) عملی شد.

بیعت با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

حضرت می‌فرماید: وقتی خلیفه سوم کشته شد، یک مرتبه دیدم همه مردم (به تعبیر خودمان) مثل مور و ملخ بر سر من ریختند؛ فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَالنَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ‏ إِلَی ینْثَالُونَ عَلَی؛ ناگهان خودم را در میان جمعی دیدم که هجوم آوردند و بر سر من ریختند. در این‌جا حضرت تعبیراتی دارند که شارحان نهج‌البلاغه در تبیین معنای آن، اختلاف دارند. می‌فرماید: حَتَّی لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَشُقَّ عِطْفَای. برخی از شارحان این تعبیر را خیلی عجیب می‌دانستند؛ امام حسن و امام حسین علیهماالسلام آن زمان جوان‌های برومندی بودند و این‌طور نبود که مثل بچه زیر دست و پا بیفتند. از این‌رو برخی گفته‌اند منظور از این حسنان دو تا از انگشت‌های پاست و این عبارت به این معناست که انگشتان پای مرا له کردند، اما برخی اصرار بر این دارند که منظور امام حسن و امام حسین هستند و به این معناست که آن قدر هجوم شدید بود که این دو زیر دست و پا افتادند. درباره عبارت شقّ عطفای نیز بین شارحان اختلاف‌نظر وجود دارد. برخی گفته‌اند بدین معناست که عبای من از دو طرف پاره شد و برخی عطفای را به معنای پیراهن گرفته و گفته‌اند به این معناست که پیراهن من از دو طرف دریده شد، اما بعضی عبارت را به این معنا گرفته‌اند که دو تا پهلوی من ضرب دید. اجمالا به معنای هجوم عجیبی است که به زحمت انسان می‌تواند در مقابل آن خودش را نگه دارد. به این صورت آمدند با امیرمؤمنان علیه‌السلام بیعت کردند.

اما عجیب این است که هنوز داستان این بیعت تمام نشده بود و سامانی نگرفته بود که کار مخالفت‌ها شروع شد. از این‌جا محل بحث ماست که چطور مردمی که آن چنان بر امیرالمؤمنین هجوم می‌آورند و به پذیرش خلافت مجبورش می‌کنند، چند روز بعد از او فاصله می‌گیرند و علیه او جنگ به‌راه می‌اندازند؛ به‌خصوص زبیر که در آن شورای شش‌نفره طرفدار خلافت علی بود؟! حتی نقل کرده‌اند که در سقیفه یکی از کسانی که با خلیفه اول هم بیعت نکرد همین جناب زبیر بود. حال چه شده است که بعد از بیعت با علی علیه‌السلام جنگ جمل را علیه او به راه انداخته است؟! چگونه می‌شود که آدمیزاد یک عمر برای اسلام زحمت بکشد تا جایی که پیغمبر برای شمشیرش دعا کند، و حالا رودرروی علی قرار بگیرد؟ آن هم کسی که آن‌چنان نسبت به خاندان پیغمبر علاقه‌مند است که نقل شده است: حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها به امیرمؤمنان علیه‌السلام عرض کردند اگر شما وصیت من را نمی‌پذیرید به زبیر وصیت کنم!

عبارتی که در این‌جا هست و ما می‌توانیم در پاسخ این سوال مطرح کنیم این است: فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ؛ پس از آن‌که هجوم آوردند و من قبول کردم که مشغول انجام وظیفه بشوم، عده‌ای بیعت خود را شکستند. بیعت در سنت عرب جاهلی از مقدس‌ترین امرها بود و زیر پا گذاشتن بیعت از هر نوع نامردی و خیانتی بدتر بود. به همین دلیل بود که طبق نقل‌های متعدد وقتی امیرمؤمنان با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیهما در خانه مهاجرین و انصار می‌رفتند و می‌گفتند که شما می‌دانید پیغمبر مرا تعیین کرد، چرا خلافت فرد دیگری را قبول کردید؟ می‌گفتند: دیر آمدید و ما دیگر بیعت کرده‌ایم و نمی‌توانیم آن را بشکنیم. مسئله شکستن بیعت این قدر مهم بود که بعضی می‌فهمیدند و اقرار می‌کردند که ما اشتباه کرده‌ایم، اما می‌گفتند دیگر گذشته است و ما بیعت کرده‌ایم. حال این زبیری که از بزرگ‌ترین و محترم‌ترین مسلمان‌ها و سرشناس‌ترین افراد بنی‌هاشم است و خودش از طرفداران علی بوده است و جزو اولین کسانی است که با علی بیعت کرده‌اند، به راحتی بیعتش را می‌شکند و علیه علی جنگ به‌راه می‌اندازد! ونَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَمَرَقَتْ أُخْرَی ‏ وَقَسَطَ آخَرُونَ؛ حضرت با این عبارت به سه جنگی که در زمان خلافت‌شان اتفاق افتاد، اشاره می‌کنند. جنگ‌هایی که به وسیله همین مسلمان‌هایی اتفاق افتاد که پای منبر پیغمبر و علی صلوات‌الله‌علیهما تربیت شده بودند. این‌ها یهودی، مسیحی، زرتشتی یا بت‌پرست نبودند؛ همه نمازخوان بودند و بسیاری از آن‌ها حافظ قرآن و اهل عبادت بودند!

دلبستگی به دنیا؛ ریشه فساد

تا این جا طرح همان سؤالی بود که مقام معظم رهبری فرمودند. پاسخ آن از این جا شروع می‌شود که حضرت می‌فرماید: کَأَنَّهُمْ لَمْ یسْمَعُوا اللَّهَ یقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ گویا این‌هایی که بیعت را شکستند و با من جنگ به راه انداختند و حاضر شدند خون مرا بریزند، این آیه را نشنیده‌اند. یعنی جا داشت که به این آیه توجه کنند و اگر به این آیه درست توجه می‌کردند، به این کارها اقدام نمی‌کردند. آن آیه چیست؟ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ ‏‏ [۱] خداوند می‌فرماید: سعادت آخرت را برای کسانی قرار دادیم که در دنیا به دنبال برتری‌طلبی نباشند. سپس می‌فرماید: ‏ بلی وَاللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَوَعَوْهَا؛ بله، به خدا قسم این آیه را شنیده بودند؛ نه تنها شنیده بودند که خوب معنی‌اش را درک کرده بودند، ولی می‌دانید چرا این کار را کردند؟ وَلَکِنَّهُمْ‏ حَلِیتْ لَهُمُ الدُّنْیا فِی أَعْینِهِمْ وَرَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا؛ مسئله این جاست که زینت دنیا آن‌چنان آن‌ها را تحت تأثیر قرار داد که از عمل به این آیه بازماندند و آن را فراموش کردند. گویا چنین آیه‌ای وجود ندارد و گویا عهدشکنی، آن هم با علی، کسی که خود پیغمبر او را تعیین کرده است، مشکلی نخواهد داشت. همه همّشان این بود که به پولی یا مقامی برسند، هر چه بادا باد! زیورآلات دنیا در برابر چشمانشان آرایش شده بود، زیورهای دنیا مایه اعجاب آن‌ها شده بود و به آن‌ها دلبستگی پیدا کردند و همه چیز باطل شد. قرآن، کلام پیغمبر، عهد، پیمان و بیعت همه بر باد رفت. به حسب این بیان تنها عامل این همه انحراف و جنایت که آثارش تا روز قیامت هم باقی خواهد ماند، این بود که چند نفر به زینت دنیا دلبستگی داشتند.

پی نوشت:

[۱]. قصص، ۸۳

۶۵۶۵

کد خبر 1703932

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: امیرمؤمنان علیه السلام داستان ها خلیفه اول خلیفه سوم الله علیه گفته اند شیوه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۰۵۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما!

این آثار، ممکن است به دلایل مختلفی از جمله داستان ضعیف، بازیگری ناکارآمد، جلوه‌های ویژه ناکافی یا کیفیت تولید پایین به عنوان بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما شناخته شوند. علاوه بر این، برخی از این فیلم‌ها ممکن است به دلیل استفاده از تاکتیک‌های کلیشه‌ای و پیش‌پاافتاده، بی‌اصالت به نظر بیایند و توانایی‌هایی که برای ایجاد ترس در بیننده دارند را از دست بدهند.

در تشریح این موضوع، می‌توان به این نکات اشاره کرد که برخی بدترین فیلم‌های ترسناک به دلیل از دست دادن تعادل میان ترس و دنیای رمانتیک، به جای جلب توجه و ترس بیننده، باعث خنده و رنجش از موضوع می‌شوند.

برخی از بدترین فیلم‌های ترسناک جدید نیز از داستان‌های پیچیده و پراز ابهام استفاده می‌کنند که باعث عدم درک و اتصال احساسی با شخصیت‌ها می‌شود و این موضوع به تجربه ترس بیننده ضربه می‌زند.

بدترین فیلم‌های ترسناک تمام دوران در ادامه را مشاهده خواهید کرد.

این لیست بر اساس امتیازات سایت Rotten Tomatoes رتبه‌بندی شده است.

کیفیت تولید پایین، اشتباهات فنی ظاهری و جلوه‌های ویژه ضعیف، می‌تواند از دیگر عواملی باشد که باعث شناخته شدن برخی فیلم‌ها به عنوان بدترین در این ژانر می‌شود. در کل، بدترین فیلم‌های ترسناک معمولاً توانایی‌های کافی برای جلب توجه و ایجاد ترس در بیننده را ندارند و به دلایل مختلفی از جمله داستان ضعیف، بازیگری ناکارآمد یا کیفیت تولید پایین، به عنوان فیلم‌هایی که نتوانسته‌اند از پتانسیل ژانر ترسناک بهره‌برداری کنند، شناخته می‌شوند.

دیدار‌های مکرر مولی هارتلی (The Haunting of Molly Hartley)


کارگردان: میکی لیدل
بازیگران: هیلی بنت، کیس کرفورد، شنون وود وارد
سال انتشار: ۲۰۰۸
امتیاز: ۲%

برخی از منتقدین، از این فیلم به دلیل عدم داستان جذاب انتقاد کرده‌اند. ایده و موضوعی که این اثر برای ارائه داستان انتخاب کرده است، به نظر برخی از منتقدان پوچ و کلیشه‌ای می‌آید. برخی از انتقادات معطوف به بازیگری در این فیلم است. بازیگران این اثر، توانایی کافی را برای انتقال احساسات و ارتباط با کاراکترهایشان ندارند که این موضوع می‌تواند تجربه تماشا را کمتر جذاب کند.

یکی از مهم‌ترین عواملی که یک فیلم ترسناک را موفق می‌کند، توانایی آن در ایجاد ترس و اضطراب در بیننده است. برخی از نقد‌ها می‌گویند که The Haunting of Molly Hartley نتوانسته این هدف را به خوبی دنبال کند و به همین دلیل به عنوان بدترین فیلم ترسناک تمام دوران شناخته می‌شود.

وینی پو: خون و عسل (Winnie the Pooh: Blood and Honey)


کارگردان: ریس فریک واترفیلد
بازیگران: ناتاشا توسینی، می‌کلی، کریگ دیوید داوست
سال انتشار: ۲۰۲۳
امتیاز: ۳%

این فیلم، داستان جنایت‌ها و فعالیت‌های غیرقانونی «پو» و «پیگلت» را روایت می‌کند. پس از اینکه «کریستوفر رابین» این دو شرور را رها می‌کند، آنها به شرارت و خباثت مشغول می‌شوند. به گفته برخی از منتقدان، این فیلم اسلشر عناصر اصلی یک اثر در این ژانر را دارد؛ اما فاقد ابتدایی‌ترین اصول اولیه شخصیت‌ها است.

تاریکی (The Darkness)

کارگردان: گرگ مک‌لین
بازیگران: کوین بیکون، راجا میشل، لوسی فرای
سال انتشار: ۲۰۱۶
امتیاز: ۳%

فیلم The Darkness، یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک یک دهه اخیر است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و توسط برخی منتقدان و مخاطبان به عنوان یک فیلم ضعیف و ناموفق مورد بررسی قرار گرفت.

برخی از منتقدان معتقدند که داستان این اثر نسبت به فیلم‌های ترسناک دیگر کمتر جذاب است. این فیلم داستان یک خانواده را روایت می‌کند که با نیرو‌های ماورایی مواجه می‌شوند. انتقاداتی به بازیگران و اجرای عمومی در The Darkness وارد شده بود که این فیلم را ضعیف جلوه داد.

برخی از مخاطبان ممکن است این فیلم را به عنوان یک اثر کلیشه‌ای و بدون اصالت معرفی کنند. عدم ارائه ایده‌های جدید و نوآوری در داستان و اجرا می‌تواند باعث کاهش جذابیت فیلم و ارائه یک تجربه پیش‌بینی‌شده به مخاطبان شود.

ترول ۲ (Troll ۲)

کارگردان: کلودیو فراگاسو
بازیگران: مایکل استفنسون، کانی مک فارلند، جورج هاردی
سال انتشار: ۱۹۹۰
امتیاز: ۵%

ترول ۲ معمولاً به عنوان یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما شناخته می‌شود و دلایل مختلفی برای آن وجود دارد. بازیگری در این فیلم اغلب به نظر می‌رسد بی‌انرژی و ناطق است و در برخی موارد، به نظر می‌رسند که آنها به طور کامل درکی از نقش‌های خود ندارند.

اغلب از Troll ۲ به عنوان یک اثر کمدی و ترسناک یاد می‌شود؛ اما بسیاری از لحظات وحشتناک فیلم به جای ایجاد ترس یا هیجان، باعث خنده و شوخی شده و عناصر اصلی آن را از بین می‌برد. داستان نیز ناهماهنگ و ضعیف است و برخی از رویداد‌ها و تصمیمات شخصیت‌ها به نظر می‌رسد غیرمنطقی و بی‌ربط هستند. این امر باعث می‌شود که تجربه تماشای فیلم برای بسیاری از مخاطبان غیرقابل قبول به‌نظر برسد.

شیطان درون (The Devil Inside)

کارگردان: ویلیام برنت بل
بازیگران: فرناندا آندراده، سایمون کوارترمن، ایوان هلموت
سال انتشار: ۲۰۱۲
امتیاز: ۶%

فیلم شیطان درون ردباره یک زن است که در ایتالیا، در طول ماموریت خود، درگیر یک سری اقدامات غیرقانونی در جستجوی حقیقت درباره اتفاقی که برای مادرش رخ داده است، می‌شود. یکی از اصلی‌ترین دلایلی که باعث می‌شود The Devil Inside به عنوان بدترین فیلم ترسناک تاریخ شناخته شود، اتمام ناقص داستان است. فیلم به طور ناگهانی و بدون پایان مناسب، داستان را تمام می‌کند و برای بسیاری از تماشاگران، این اتمام ناقص باعث تباهی تجربه تماشا می‌شود.

داستان و نوشتار فیلم The Devil Inside نیز به طور کلی ضعیف و ناکارآمد است و برخی از تصمیمات داستانی و رویداد‌ها به نظر می‌رسند که بدون منطق یا توجیه مناسبی اتفاق می‌افتند. بسیاری از تماشاگران و منتقدان اعتقاد دارند که این فیلم اصالتی ندارد و از الگو‌ها و تکنیک‌های کلیشه‌ای استفاده می‌کند.

حلقه‌ها (Rings)

کارگردان: اف. خاویر گوتیرز
بازیگران: ماتیلدا آنا اینگرید لوتز، الکس رو، جانی گالکی
سال انتشار: ۲۰۱۷
امتیاز: ۸%

حلقه‌ها که بر اساس دو فیلم ترسناک Ring محصول سال‌های ۱۹۹۹ و ۲۰۰۱ ساخته شده، به عنوان یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک جدید شناختنه می‌شود. به نظر می‌رسد که این فیلم ایده‌ها و تم‌های موجود در فیلم‌های ترسناک پیشین را کپی کرده، بدون اینکه موفق به ارائه چیزی جدید و نوآورانه باشد. این امر باعث کاهش اثربخشی و جذابیت فیلم می‌شود. برخی از منتقدان اعتقاد دارند که داستان Rings به طور کلی ناقص و ضعیف است و برخی از رویداد‌ها و تصمیمات داستانی بدون توجیه یا منطق واقعی اتفاق می‌افتند.

روح گمشده (Lost Souls)

کارگردان: یانوش کامینسکی
بازیگران: وینونا رایدر، بن چاپلین، سارا وینتر
سال انتشار: ۲۰۰۰
امتیاز: ۸%

یکی دیگر از فیلم‌های ترسناک که نباید ببینید روح گمشده با بازی وینونا رایدر است که سال ۲۰۰۰ منتشر شد و نتوانست توجه مخاطبان ژانر وحشت را به خودش جلب کند. نقد‌ها و بررسی‌های این فیلم منفی بوده و منتقدان آن را به عنوان یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک معرفی کرده‌اند. به طور کلی، روح گمشده به عنوان یک فیلم ناموفق و بد شناخته می‌شود و توانایی جذب و سرگرم کردن تماشاگران را ندارد.

اسلندرمن (Slender Man)

کارگردان: سیلوین وایت
بازیگران: جوی کینگ، جولیا گلدانی تلس، جاز سینکلر
سال انتشار: ۲۰۱۸
امتیاز: ۸%

بسیاری از تماشاگران و منتقدان احساس می‌کنند که فیلم Slender Man، محصول سال ۲۰۱۸ نتوانست پتانسیل خود را به حداکثر برساند و یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک یک دهه اخیر شناخته می‌شود. بسیاری از آنها معتقدند که داستان این اثر نامتعادل و مملو از خلاء است. روند داستان به طور کلی احساسی و ضعیف پیش می‌رود و تعداد زیادی از تصاویر و صحنه‌ها ناقص و ناکام هستند.

شخصیت‌های این فیلم، اغلب از ارتباطات و احساسات معمولی خارج می‌شوند و قادر به جذب و ارتباط با تماشاگران نیستند. بسیاری از تماشاگران معتقدند که فیلم Slender Man نتوانست احساس و وحشت لازم را به تماشاگران منتقل کند.

سقوط تاریکی (Darkness Falls)

کارگردان: جاناتان لیبسمن
بازیگران: چانی کلی، اما کالفیلد، لی کورمی
سال انتشار: ۲۰۰۳
امتیاز: ۱۰%

در این فیلم، یک روح کینه‌توز به منظور انتقام‌گیری از شهری که ۱۵۰ سال پیش بدون دادگاه او را اعدام کرده بود، در قالب یک پری ظاهر می‌شود و سعی بر انتقام دارد. بسیاری از منتقدان معتقدند که داستان فیلم Darkness Falls ناکافی و تکراری است.

برخی از منتقدان به شخصیت‌ها و توسعه آنها در فیلم انتقاد کرده‌اند. طراحی کاراکتر‌ها و پیشرفت‌شان در طول داستان، به نظر برخی از منتقدان ناکافی است و باعث ایجاد ارتباط کمتری با تماشاگران می‌شود.

برامز: پسر ۲ (Brahms: The Boy II)

کارگردان: ویلیام برنت بل
بازیگران: کیتی هلمز، اوین یومن، کریستوفر کانوری
سال انتشار: ۲۰۲۰
امتیاز: ۱۰%

فیلم Brahms: The Boy II، به دلیل عوامل مختلفی مانند داستان ضعیف و ابتکارات ناکافی، نمرات پایینی دریافت کرد و یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما تبدیل شد. به گفته برخی از منتقدان، این اثر بدون ذره‌ای عنصر تخیلی و ترسناک است و حتی داستان وحشتناکی را ارائه نمی‌کند.

بزرگ‌ترین مشکلی که برامز: پسر ۲ را به بدترین فیلم ترسناک تاریخ تبدیل می‌کند این است که تقریباً هیچ چیز تازه‌ای در داستان خود ندارد. این فیلم فضای خوبی را در اختیار دارد؛ اما آنها را در میانه راه گم می‌کند و نهایتاً به یکی از بدترین فیلم‌های ترسناک تبدیل می‌شود.

منبع: فیگار

tags # هالیوود ، فیلم ترسناک سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟

دیگر خبرها

  • داستان‌های ادامه‌دار ستاره عراقی؛ علی عدنان از ایران رفت!
  • داستان شفافیت (۲)؛ بیم و امید یازدهمین مجلس برای شفاف شدن
  • بهترین فیلم های وسترن با بازی «لی ون کلیف»؛ از Beyond the Law تا The Grand Duel
  • فراخوان جایزه داستان و بازآفرینی منتشر شد
  • داستان شفافیت؛ قسمت اول
  • سیمینی که دانشور بود
  • بدترین فیلم‌های ترسناک تاریخ سینما!
  • کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟
  • تکرار ادعای کاخ سفید : مدرکی مبنی بر نسل کشی اسرائیل در غزه وجود ندارد
  • بازداشت ۴ کنکوری متخلف | تکرار کنکور برای داوطلبان سیل‌زده